قوانین شعر انجمن
  • 1. از ارسال آثار دیگران(سرقت ادبی) خودداری نمایید!
  • 2. لطفا در هر روز برای هر تالار تنها یک اثر ارسال نمایید تا آثارتان بهتر دیده شوند.
  • 3. در بحثها و نقدهای انجمن شرکت کرده و نظر خود را درمورد آثار بقیه کاربران اعلام نمایید
  • 4. از انتشار اشعار سیاسی، خارج از شئونات و متعصبانه خودداری نمایید.

زمان جاری : جمعه 08 تیر 1403 - 3:53 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم






ارسال پاسخ
تعداد بازدید 137
نویسنده پیام
saeideh2smd آفلاین

کاربر انجمن
ارسال‌ها : 24
عضویت: 1 /3 /1391
محل زندگی: تهران
تشکرها : 4
تشکر شده : 20
زندان ابدی....
هراسی او را رها نمی
کرد مدام زیر لب بر خود لعنت می فرستاد .
 گوشه ای از اتاق نشسته بود هنوز چاقوی
خونی را در دستش لمس می کرد...


جسدی روبه رویش
آرمیده بود و غرق خون هایش شده بود.
تمام دوران زندگیش همچو فیلمی در ذهنش می گذشت
 از یادآوری خاطرات تلخ زندگیش زجر می کشید.
توان بلند شدن از جایش را نداشت هنوز
باور نمی کرد که او کار عزرائیل را کرده و جانی گرفته....


زمزمه هایش سکوت خانه
را شکست هر چه فکر می کرد چهره ی مقتول یادش نمی آمد.
دیوار را عصای خود ساخت و به
سمت جنازه حرکت کرد...


گاهی پایش می لرزید و در خون روی زمین غرق می شد اما
دوباره با عصایش روی پا می ایستاد.
بالاخره به نزدیکی آن را رسید. با دستی لرزان
او را برگرداند. زبانش بند آمده بود .
جنازه خودش بود ، آری او با کشتن خود از قفس
دنیا ی مجازی به زندان ابدی راهی شده بود... 

- - - - - - - - - - - - - - - - - -
   نتیجه اخلاقی:

 خودکشی حقارت است نه شجاعت

گویی از زندان گذرا به زندان ابدی تبعید شوی!

آن هم به دست خود!

امضای کاربر : بَــعد از تـــو جـــَواب هـَمــه دوســـتت دارَم هــــا

مــِـــرســـے شُـــد ...
پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 12:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | زندان ابدی.... | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS