قوانین شعر انجمن
  • 1. از ارسال آثار دیگران(سرقت ادبی) خودداری نمایید!
  • 2. لطفا در هر روز برای هر تالار تنها یک اثر ارسال نمایید تا آثارتان بهتر دیده شوند.
  • 3. در بحثها و نقدهای انجمن شرکت کرده و نظر خود را درمورد آثار بقیه کاربران اعلام نمایید
  • 4. از انتشار اشعار سیاسی، خارج از شئونات و متعصبانه خودداری نمایید.

زمان جاری : یکشنبه 03 تیر 1403 - 5:43 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم






ارسال پاسخ
تعداد بازدید 178
نویسنده پیام
saeideh2smd آفلاین

کاربر انجمن
ارسال‌ها : 24
عضویت: 1 /3 /1391
محل زندگی: تهران
تشکرها : 4
تشکر شده : 20
منجی...
صدای پایش نزدیک
ونزدیکتر می شد و من هر لحظه فریادی به وسعت آسمان می کشیدم
 که شاید صدای خسته ام
به گوش کسی برسد ام افسوس...
 اسیر شده بودم ،
اسیری در زندان تنهایی هایم ، اسیری در دنیا ، اسیری در...
 آسانسور بین طبقه سوم
و چهارم متوقف شده بود و من به دنبال راه آزادی حیران .
 آرزو می کردم که زودتر به
من برسد و مرا از این زندان آزاد کند.
صورتم از کمبود اکسیژن کبود شده بود و او هر
ثانیه نزدیک می شد.
ناگهان آسانسور رها شد و با سرعت هر چه تمام تر به زمین می
رسید.
 از وحشت صدا در گلویم خفه شده بود...

بالاخره آمد ، آمد و دست مرا گرفت
اما مرا با خود برد
، برد به آسمان ها ، برد و پایم را از زمین کند ،
 از آن بالا جسمی بی جان در آسانسور
افتاده بود ،
جسم بی جان من ، آری ، پیک مرگ منجی من بود.     

امضای کاربر : بَــعد از تـــو جـــَواب هـَمــه دوســـتت دارَم هــــا

مــِـــرســـے شُـــد ...
پنجشنبه 11 خرداد 1391 - 12:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
saharim آفلاین


کاربر انجمن
ارسال‌ها : 2
عضویت: 17 /9 /1395


پاسخ : 1 RE منجی...
کاش میشد قسمت دیگری سر راهمان قرار نگیرد...

امضای کاربر : تور یونان
تور قبرس
تور آنتالیا
تور روسیه
چهارشنبه 17 آذر 1395 - 23:53
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | منجی... | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS