تعداد بازدید 90
|
نویسنده |
پیام |
saeideh2smd
کاربر انجمن
ارسالها : 24
عضویت: 1 /3 /1391
محل زندگی: تهران
تشکرها : 4
تشکر شده : 20
|
خاطرات زخمی...
یاد من هست هنوز
دل دریایی تو آن روزها
چه صفایی را داشت
نفسم بند نگاهت شده بود
و دلم حال و هوایت را داشت
گل پژمرده ی من
یادت هست؟
نام من ورد زبانت شده بود
افسوس...
افسوس چه زود روزها رد می شد
دل تو گاه گاهی
با دلم سنگ می شد
چشم تو محو تماشای رقیبم می شد
خود من می دیدم
نفسم تنگ می شد
دگر اما...
دل دریایی تو با دلم صاف نشد
و تو رفتی بی من
و دلم سخت شکست
ای امان از دست تقدیر
ای امان از سرنوشت
تا قلم نام مرا برد
بخت من را بد نوشت
امضای کاربر : بَــعد از تـــو جـــَواب هـَمــه دوســـتت دارَم هــــا
مــِـــرســـے شُـــد ...
|
|
یکشنبه 07 خرداد 1391 - 14:55 |
|
تشکر شده: |
|
|
تشکر شده: |
3 کاربر از saeideh2smd به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
najafi & maryam & modir & |
|
najafi
کاربر انجمن
ارسالها : 48
عضویت: 29 /2 /1391
محل زندگی: گیلان
سن: 27
شناسه یاهو: najafi_m64
تشکرها : 83
تشکر شده : 51
|
پاسخ : 1 RE خاطرات زخمی...
سلام
نیمایی زیبایی بود و لذت بردم.
اما اگه اجازه بدید دوتا نکته رو عنوان کنم
اول اینکه تو بعضی سطرها از وزن خارج شدید
و دوم اینکه تو بعضی از سطرها هجایی کم یا اضافه داشتید
اگه این ایرادات کوچیک رو اصلاح کنین اثر زیبایی خواهد بود
به عنوان مثال:دل دریایی تو با دلم صاف نشد اگه اینجوری نوشته بشه بهتره: دل دریایی تو با دل من صاف نشد
پایدار باشید
امضای کاربر : و صد افسوس، چه با فاصله بیدار شدی...
|
|
یکشنبه 07 خرداد 1391 - 16:09 |
|
تشکر شده: |
2 کاربر از najafi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
maryam / modir / |
|
modir
کاربر انجمن
ارسالها : 29
عضویت: 29 /2 /1391
تشکرها : 65
تشکر شده : 34
|
پاسخ : 2 RE خاطرات زخمی...
درود بر شما خانم مومنی
اثر زیبایی بود.
در پناه حق
|
|
دوشنبه 08 خرداد 1391 - 13:53 |
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.