تعداد بازدید 2534
|
نویسنده |
پیام |
ibu
کاربر انجمن
ارسالها : 2
عضویت: 1 /3 /1391
سن: 25
تشکرها : 2
تشکر شده : 5
|
دارم دوسیب میکشم امشب به یاد تو
طرحی عجیب می کشم امشب به یاد تو
دل را شکیب می کشم امشب به یاد تو
نعنا و پرتقال که هیچ است ای رفیق
دارم دوسیب می کشم امشب به یاد تو
دل را نتوان گفت که چند است و چگونست
دل از رقیب می کشم امشب به یاد تو
از شوق دیدنت شده ام عین بیستون
خود را صلیب می کشم امشب به یاد تو
فرهاد می شوم و چو مجنون پی ات روان
غم را قریب می کشم امشب به یاد تو
حالی عجیب دارم و دم نمی زنم..!
سیگار و پیپ می کشم امشب به یاد تو
من مات و موازی به افق، هیچ نگویم
شهری غریب می کشم امشب به یاد تو
این شهر من است ، سبز ز پسته اما ،
دشتی ز سیب می کشم امشب به یاد تو
دارم به هجوم بی تو بودن عادت ..!
عرفان، حبیب می کشم امشب به یاد تو.
|
|
دوشنبه 01 خرداد 1391 - 16:51 |
|
تشکر شده: |
|
|
تشکر شده: |
3 کاربر از ibu به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
modir & najafi & mehran & |
|
modir
کاربر انجمن
ارسالها : 29
عضویت: 29 /2 /1391
تشکرها : 65
تشکر شده : 34
|
پاسخ : 1 RE دارم دوسیب میکشم امشب به یاد تو
بسیار زیبا و دلنشین
سر افراز
|
|
دوشنبه 01 خرداد 1391 - 17:22 |
|
تشکر شده: |
2 کاربر از modir به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
najafi / mehran / |
|
najafi
کاربر انجمن
ارسالها : 48
عضویت: 29 /2 /1391
محل زندگی: گیلان
سن: 27
شناسه یاهو: najafi_m64
تشکرها : 83
تشکر شده : 51
|
پاسخ : 3 RE دارم دوسیب میکشم امشب به یاد تو
سلام غزل دلنشینی بود بر وزن "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن"
اما به نظر این مصرع از وزن خارج بود: من مات و موازی به افق، هیچ نگویم
البته شاید مشکل از نوع خوندن بنده باشه
در کل زیبا بود.ممنون
امضای کاربر : و صد افسوس، چه با فاصله بیدار شدی...
|
|
دوشنبه 01 خرداد 1391 - 18:28 |
|
تشکر شده: |
1 کاربر از najafi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
mehran / |
|
mehran
کاربر انجمن
ارسالها : 9
عضویت: 29 /2 /1391
سن: 31
تشکرها : 17
تشکر شده : 16
|
پاسخ : 4 RE دارم دوسیب میکشم امشب به یاد تو
زیبا بود
خواندم و لذت بردم
|
|
شنبه 06 خرداد 1391 - 13:59 |
|
sabaebrahimi
کاربر انجمن
ارسالها : 7
عضویت: 10 /9 /1391
محل زندگی: رشت
سن: 23
شناسه یاهو: like.poem@yahoo.com
|
پاسخ : 5 RE دارم دوسیب میکشم امشب به یاد تو
درود بر شما دوست عزیز.این مصرع مشکل وزنی داره=>دل را نتوان گفت که چند است و چگونست. و این => حالی عجیب دارم و دم نمی زنم..!و این => من مات و موازی به افق، هیچ نگویم.و این=>این شهر من است ، سبز ز پسته اما ،.و این مصرع که وزن داره اما خارج از وزن بقیه ابیات و مصرعها=>دارم به هجوم بی تو بودن عادت ..!....زبان شعر شما مشخص نیست.گاهی از کلماتی مثل شکیب استفاده میکنید گاهی سیگار و پیپ.گاهی ارتباطی بین مصرعها یافت نمیشه=> از شوق دیدنت شده ام عین بیستون
خود را صلیب می کشم امشب به یاد تو.بیستون و صلیب اینجا ربطی به هم ندارند و همچنین ربطی به بقیه ماجرای غزل شما و ...
آروزی شادی.
|
|
جمعه 10 آذر 1391 - 17:13 |
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.