قوانین شعر انجمن
  • 1. از ارسال آثار دیگران(سرقت ادبی) خودداری نمایید!
  • 2. لطفا در هر روز برای هر تالار تنها یک اثر ارسال نمایید تا آثارتان بهتر دیده شوند.
  • 3. در بحثها و نقدهای انجمن شرکت کرده و نظر خود را درمورد آثار بقیه کاربران اعلام نمایید
  • 4. از انتشار اشعار سیاسی، خارج از شئونات و متعصبانه خودداری نمایید.

زمان جاری : یکشنبه 03 تیر 1403 - 5:35 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم






ارسال پاسخ
تعداد بازدید 104
نویسنده پیام
shqyeq آفلاین

کاربر انجمن
ارسال‌ها : 2
عضویت: 3 /11 /1399
محل زندگی: بوشهر
سن: 17

تشکر شده : 1
گاهی سیاه و گاهی سفید
چشم که باز میکنی، سیاه میبینی و چشم که میبندی سیاهی..تمام فرق میماند میان تاریکی ها و گاه فانوسی که نور سفید بتاباند و تو ،کورکورانه، عصای سفید به دست،قدم برداری و نیاز به عینک نباشد..
غرور که میزند،لبخند با دندان های سفید ظاهر می شود ولی در دید حوالی ات ،دندان هایت را با زغال رنگ زده ای..!
روز شانس که می آید،فرقی ندارد شنبه باشد یا یکشنبه های غم انگیز...تو میدانی و دستبند های شانسی که تمام تلاشت ،فروختن یکی از انهاست...
در پس تو..دیگری،هم سن تو..با لباس هایی به رنگ لباس هایت ،با تفاوت هایی بس مهم،از کنارت میگذرد و تو میمانی و تفاوت ها در شباهت ها...
در پس تو..دیگری،کفش هایش بوی چرم تازه میدهد و دستانش به نرمی ابریشم و شکمش آوای برکه ی قورباغه هارا نمی خواند..
در پس تو..تو میمانی و عجایب خلقت ،که شانس میفروشی و شانسی در دست نخواهی داشت..
اینجا تو میمانی و تصمیمی که گر بگیری ،شانس به کمک تو نیاز خواهد داشت.
فرق ندارد امروز چه روزی باشد.سیاه میبینی یا سفید..مهم این است که روزی داستانی برای تعریف کردن داشته باشی..

شنبه 04 بهمن 1399 - 10:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | گاهی سیاه و گاهی سفید | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS